الیساالیسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

تقدیریک فرشته

زایمان شیرین ترین سختی دنیا

1391/5/24 15:43
نویسنده : مامی سمیه
547 بازدید
اشتراک گذاری

هرگزفراموش نخواهم کردکه برای داشتن تودل به دریازدم که ازاب,واهمه داشت

سلام دخمل گلم

همه دیگه منتظرهستندکه شماقدم به دنیابزاری .فرداخداتوروبه صورت واقعی به ماهدیه میده ازروزچهارشنبه 9شهریورخاله زینب امدپیشمون که بودنش باعث دلگرمی بودوفرشته کوچلوش الیناخانم که باحرفای قشنگش بهم روحیه میدادخاله ریحانم که ازقبل بودش این دوسه روزم گذشت ماه نهم من مصادف شده بودباماه مبارک رمضان قراره فرداساعت پنج صبح برم بیمارستان تاصبح باخاله زینب وریحانه بیداربودیم خاله زینب شب ساک ووسایل منواماده کرددیگه دارم ساعت هارومی شمارم تافرشته کوچولوموزودتربغل کنم این ومیدونم که خدالطفش رودرحقم تمام کردساعت پنج باخاله زینب بیمارستان رفتیم چون دیابت داشتم بایدقبل ازعمل چندتاازمایش انجام میدادم ازمایشات وانجام دادم لباس عمل پوشیدم ومنتظردکتربودم به غیرازمن چهارنفردیگم رونوبت بودن چون قندمن بالابوداولین نفرمن وبه اتاق عمل بردن وقتی دکتربی هوشی امدامپول وزددکتررحیمی که بامن مثل دوست بودباهام حرف زدکه نترسم که یکدفعه صدای گریه دخترم وشنیدم که قشنگ ترین صدای دنیابودبخاطرسوالات من ازدکتردکترگفت دخترمونشونم بدن بعدش نفهمیدم چی شدوقتی ازاتاق عمل بیرون اوردنم یک لحظه چشاموبازکردم دوتاعمه ام زن عمومادرشوهرم خاله زینب خاله اسیه ودایی وزن دایی وپدرومادرموکه دربیمارستان راه شون ندادن بیان تواونجابودن نه ماه انتظارم به پایان رسیدانتظارچقدرسخته ولی دلم برای تکون خوردنت لگدزدنت تنگ میشه عادت کرده بودم بهت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)